Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برداشتن (مو با موچین)
2 . کشیدن (چیزی از دست کسی)
3 . چیدن (مو، پر)
4 . دل و جرات
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to pluck
/plʌk/
فعل گذرا
[گذشته: plucked]
[گذشته: plucked]
[گذشته کامل: plucked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
برداشتن (مو با موچین)
کندن (تار مو)
1.She plucked her eyebrows.
1. او ابروهایش را (با موچین) برداشت.
2
کشیدن (چیزی از دست کسی)
قاپیدن
1.He plucked the letter from her hands.
1. او نامه را از دستهای او کشید.
3
چیدن (مو، پر)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چیدن
1.We need to pluck the chicken.
1. ما باید پرهای مرغ را بچینیم.
[اسم]
pluck
/plʌk/
غیرقابل شمارش
4
دل و جرات
شجاعت، شهامت
informal
تصاویر
کلمات نزدیک
ploy
plowshare
plowman
plow up
plow back
plucked
plucky
plug
plug and play
plug away at
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان