[اسم]

ploy

/plɔɪ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترفند دسیسه

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترفند حقه دوز و کلک رودست
مترادف و متضاد manoeuvre
  • 1.It was all a ploy to distract attention from his real aims.
    1. اینها همه دسیسه‌ای بود که توجه‌ها را از اهداف واقعی او منحرف کند.
  • 2.There are various ploys we can use if necessary.
    2. چندین ترفند وجود دارد که اگر ضروری بود، می‌توانیم استفاده کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان