Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تبلیغ کردن
2 . مسدود کردن
3 . دوشاخه
4 . درپوش
5 . پریز (برق)
6 . شمع (خودرو و ...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to plug
/plʌɡ/
فعل گذرا
[گذشته: plugged]
[گذشته: plugged]
[گذشته کامل: plugged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تبلیغ کردن
مترادف و متضاد
promote
publicize
1.She came on the show to plug her latest album.
1. او به برنامه آمد که آخرین آلبومش را تبلیغ کند.
2
مسدود کردن
درپوش گذاشتن
مترادف و متضاد
close off
seal
stop
stop up
1.He plugged the hole in the pipe with an old rag.
1. او سوراخ در لوله را با تکه پارهای کهنه مسدود کرد.
[اسم]
plug
/plʌɡ/
قابل شمارش
3
دوشاخه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوشاخه
1.If a plug is broken, it can be dangerous.
1. اگر دوشاخه خراب باشد میتواند خطرناک باشد.
4
درپوش
مجرابند
مترادف و متضاد
stopper
1.He pulled out the plug and the water drained out of the sink.
1. او درپوش را بیرون کشید و آب ظرفشویی تخلیه شد.
5
پریز (برق)
مترادف و متضاد
socket
6
شمع (خودرو و ...)
مترادف و متضاد
spark plug
تصاویر
کلمات نزدیک
plucky
plucked
pluck
ploy
plowshare
plug and play
plug away at
plug in
plug the phone back in, please.
plug-in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان