[فعل]

to point out

/pɔɪnt aʊt/
فعل گذرا
[گذشته: pointed out] [گذشته: pointed out] [گذشته کامل: pointed out]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اشاره کردن خاطر نشان کردن، نشان دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تذکر دادن متذکر شدن گوشزد کردن
to point somebody/something out (to somebody)
کسی/چیزی را (به کسی) با اشاره نشان دادن
  • I'll point him out to you next time he comes in.
    من دفعه دیگر که او وارد شد، او را به تو (با اشاره) نشان خواهم داد.
to point out to somebody
به کسی خاطرنشان کردن
  • She tried in vain to point out to him the unfairness of his actions.
    او بیهوده تلاش کرد تا غیرمنصفانه بودن کارهایش را به او خاطر نشان کند.
to point out (to somebody) that…
(به کسی) اشاره کردن که...
  • He was planning to book a rock-climbing holiday, till I pointed out that Carla is afraid of heights.
    او قصد داشت تعطیلات صخره‌نوردی رزرو کند تا اینکه من اشاره کردم به این نکته که "کلارا" از ارتفاع می‌ترسد.
to point out how/what ...
خاطرنشان کردن اینکه چقدر/چه و...
  • I feel I should point out how dangerous it is.
    من احساس می‌کنم باید خاطر نشان کنم که چقدر این کار خطرناک است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان