Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرتگاه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
precipice
/ˈprɛsəpəs/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرتگاه
سراشیبی تند، وضع خطرناک (مجازی)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرتگاه
مترادف و متضاد
cliff
1.the edge of the precipice
1. لبه پرتگاه
2.to stand on a precipice
2. در وضع خطرناکی بودن
تصاویر
کلمات نزدیک
preciousness
precious stone
precious metal
precious
precinct
precipitate
precipitation
precipitous
precis
precise
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان