[صفت]

preoccupied

/priˈɑkjəˌpaɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more preoccupied] [حالت عالی: most preoccupied]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درگیر مشغول

مترادف و متضاد concerned obsessed passionate about
  • 1.My boss is always preoccupied with ways of cutting down on the workers' lateness.
    1. رییس من همواره درگیر شیوه‌هایی برای کاهش تاخیر کارگران است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان