[اسم]

profession

/prəˈfeʃ.ən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شغل حرفه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشه حرفه شغل
مترادف و متضاد career occupation vocation
  • 1.He's a doctor by profession.
    1. شغل او دکتری است [او دکتر است].
  • 2.The report notes that forty per cent of lawyers entering the profession are women.
    2. گزارش بیانگر آن است که چهل درصد وکلایی که وارد این حرفه می‌شوند، خانم هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان