[اسم]

progeny

/ˈprɑːdʒəni/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نوادگان فرزندان

معادل ها در دیکشنری فارسی: اَعقاب
مترادف و متضاد descendants
  • 1.His progeny are scattered all over the country.
    1. نوادگان او در سرتاسر کشور پراکنده شده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان