Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عمل پیشگویی
2 . پیشگویی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
prophecy
/ˈprɑːfəsi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
عمل پیشگویی
عمل غیبگویی
1.She was believed to have the gift of prophecy.
1. باور بر این بود که او استعداد پیشگویی کردن دارد.
2
پیشگویی
غیبگویی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشبینی
پیشگویی
formal
to fulfill a prophecy
برآورده کردن یک پیشگویی
تصاویر
کلمات نزدیک
property developer
property
properly
proper noun
proper name
prophesy
prophet
prophethood
prophetic
propinquity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان