[قید]

properly

/ˈprɑp.ər.li/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مناسب به درستی، (به طرز) درست

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخوبی بدرستی درست
مترادف و متضاد appropriately correctly inappropriately
  • 1.I'm not properly dressed for this sort of weather.
    1. مناسب اینگونه هوا لباس نپوشیده‌ام.
  • 2.It's still not working properly.
    2. هنوز به درستی کار نمی‌کند.
  • 3.speak properly - you're not a baby any more!
    3. درست صحبت کن - تو دیگر یک کودک نیستی!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان