[صفت]

proper

/ˈprɑp.ər/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more proper] [حالت عالی: most proper]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مناسب صحیح، درست

معادل ها در دیکشنری فارسی: برازنده به قاعده حسابی مناسب
مترادف و متضاد appropriate correct right suitable improper
  • 1.With proper care, that wound will heal without a scar.
    1. با مراقبت صحیح، آن جراحت، بدون جای زخمی خوب خواهد شد.
the proper way to do something
راه مناسب برای انجام کاری

2 شایسته (از نظر اخلاقی و اجتماعی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: درست شایسته
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان