Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رویه
2 . معاهده
3 . متمم معاهده
4 . روش اجرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
protocol
/ˈproʊtəkɑːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رویه
آداب و رسوم، روال، تشریفات
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پروتکل
تشریفات
1.protocol forbids the prince from making any public statement in his defense.
1. آداب و رسوم شاهزاده را منع میکند از این که اظهاری عمومی در دفاع از خود انجام دهد.
2.The protocols of diplomatic visits differ in each country.
2. تشریفات ملاقاتهای دیپلماتیک در هر کشوری متفاوت است.
2
معاهده
تفاهمنامه، توافقنامه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مقاولهنامه
1.Montreal Protocol reached agreement.
1. معاهده مونترال به توافق رسید.
2.The first Geneva Protocol was signed in the conference.
2. اولین معاهده ژنو در کنفرانس امضا شد.
3
متمم معاهده
1.A protocol to the treaty allowed for this Danish referendum
1. برای یک متمم معاهده در تفاهمنامه دانمارک اجازه صورت گرفت.
4
روش اجرا
روند انجام تحقیق
specialized
1.A study protocol approved by the committee of the hospital.
1. یک روش تحقیق توسط انجمن بیمارستان به تایید رسید.
2.protocols of published cases frequently lack this vital information.
2. روند انجام تحقیق موارد منتشرشده، اغلب فاقد این اطلاعات مهم میباشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
proto-indo-european
protestor
protester
protestation
protestantism
proton
prototype
protract
protracted
protractor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان