[اسم]

protocol

/ˈproʊtəkɑːl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رویه آداب و رسوم، روال، تشریفات

معادل ها در دیکشنری فارسی: پروتکل تشریفات
  • 1.protocol forbids the prince from making any public statement in his defense.
    1. آداب و رسوم شاهزاده را منع می‌کند از این که اظهاری عمومی در دفاع از خود انجام دهد.
  • 2.The protocols of diplomatic visits differ in each country.
    2. تشریفات ملاقات‌های دیپلماتیک در هر کشوری متفاوت است.

2 معاهده تفاهم‌نامه، توافق‌نامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: مقاوله‌نامه
  • 1.Montreal Protocol reached agreement.
    1. معاهده مونترال به توافق رسید.
  • 2.The first Geneva Protocol was signed in the conference.
    2. اولین معاهده ژنو در کنفرانس امضا شد.

3 متمم معاهده

  • 1.A protocol to the treaty allowed for this Danish referendum
    1. برای یک متمم معاهده در تفاهم‌نامه دانمارک اجازه صورت گرفت.

4 روش اجرا روند انجام تحقیق

specialized
  • 1.A study protocol approved by the committee of the hospital.
    1. یک روش تحقیق توسط انجمن بیمارستان به تایید رسید.
  • 2.protocols of published cases frequently lack this vital information.
    2. روند انجام تحقیق موارد منتشرشده، اغلب فاقد این اطلاعات مهم می‌باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان