[فعل]

to provide for

/prəˈvaɪd fɔr/
فعل گذرا
[گذشته: provided for] [گذشته: provided for] [گذشته کامل: provided for]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تامین کردن خرج کسی را دادن

  • 1.She has three children to provide for.
    1. او سه بچه دارد که باید خرجشان را بدهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان