Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ماده
2 . تدارک
3 . آمادهسازی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
provision
/prəˈvɪʒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ماده
بند، شرط
1.Under the provisions of the lease, the tenant is responsible for repairs.
1. طبق بندهای اجارهنامه، مستاجر مسئول تعمیرات است.
2
تدارک
تهیه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تامین
تدارک
1.The provision of good public transportation will be essential for developing the area.
1. تدارک حمل و نقل عمومی خوب برای پیشرفت این منطقه حیاتی است.
3
آمادهسازی
آمادگی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آمادهسازی
1.When designing buildings in this area, you have to make provisions for earthquakes.
1. وقتی در این منطقه ساختمان طراحی میکنید، باید (ساختمانها را) برای زلزله آمادهسازی کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
provincialism
provincial
provinces
province
provider
provisional
provisional government
provisional licence
provisionally
provisions
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان