[اسم]

provision

/prəˈvɪʒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ماده بند، شرط

  • 1.Under the provisions of the lease, the tenant is responsible for repairs.
    1. طبق بندهای اجاره‌نامه، مستاجر مسئول تعمیرات است.

2 تدارک تهیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تامین تدارک
  • 1.The provision of good public transportation will be essential for developing the area.
    1. تدارک حمل و نقل عمومی خوب برای پیشرفت این منطقه حیاتی است.

3 آماده‌سازی آمادگی

معادل ها در دیکشنری فارسی: آماده‌سازی
  • 1.When designing buildings in this area, you have to make provisions for earthquakes.
    1. وقتی در این منطقه ساختمان طراحی می‌کنید، باید (ساختمان‌ها را) برای زلزله آماده‌سازی کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان