[اسم]

psychopath

/ˈsaɪkəpæθ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بیمار روانی جانی

معادل ها در دیکشنری فارسی: روانی بیمار روانی
  • 1.They told him that a violent psychopath had escaped from the local mental institution.
    1. آنها به او گفتند یک بیمار روانی خطرناک از آسایشگاه روانی محلی فرار کرده است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان