Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . عزیزم
2 . آدم آرام
3 . گربه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
pussy cat
/ˈpʊsi kæt/
غیرقابل شمارش
1
عزیزم
informal
مترادف و متضاد
honey
2
آدم آرام
آدم مودب و نجیب
informal
1.He is such a pussy cat.
1. او آدم خیلی آرامی است.
3
گربه
informal
مترادف و متضاد
cat
تصاویر
کلمات نزدیک
puss
pusillanimous
pushy
pushover
pusher
pussyfoot around
pussycat
pussyfoot
put
put a bug in someone's ear
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان