Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وصل کردن (به خط تلفنی خاص)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to put through
/pʊt θru/
فعل گذرا
[گذشته: put through]
[گذشته: put through]
[گذشته کامل: put through]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وصل کردن (به خط تلفنی خاص)
to put somebody/something through (to somebody/something)
کسی/چیزی را (به کسی/چیزی) وصل کردن
1. Could you put me through to the manager, please?
1. میتوانید لطفاً من را به (خط تلفن) مدیر وصل کنید؟
2. Please hold the line a moment while I put you through to the sales office.
2. لطفا یک لحظه گوشی دستتان باشد تا شما را به دفتر فروش وصل کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
put over
put out
put on airs
put on
put off
put to death
put to work
put together
put up
putrefy
کلمات نزدیک
put this pan on the heat please.
put the pedal to the metal
put the finishing touches on something
put the cat among the pigeons
put the cart before the horse
put to sleep
put together
put up
put up a fight
put up with
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان