Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . توپ گلف را به آرامی زدن
2 . ضربه از نزدیک و آرام (گلف)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to putt
/pʌt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: putted]
[گذشته: putted]
[گذشته کامل: putted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
توپ گلف را به آرامی زدن
[اسم]
putt
/pʌt/
قابل شمارش
2
ضربه از نزدیک و آرام (گلف)
تصاویر
کلمات نزدیک
putrid
putrefy
putrefaction
put-in
put words into someone's mouth
puttee
putter
putting green
putty
putty knife
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان