[صفت]

puzzled

/ˈpʌz.əld/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more puzzled,] [حالت عالی: most puzzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گیج شده سردرگم

معادل ها در دیکشنری فارسی: سرگردان
مترادف و متضاد baffled
  • 1.He first looked puzzled, then pleased.
    1. او در ابتدا گیج به نظر می‌رسید، سپس خوشحال.
  • 2.I'm a little puzzled by your e-mail.
    2. کمی از ایمیل شما سردرگم هستم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان