[عبارت]

rat out on

/ræt aʊt ɑn/

1 نارو زدن به چغلی کردن

informal
مترادف و متضاد fink snitch squeal on tell on
  • 1.He ratted out on his friends and now they won't talk to him.
    1. او به دوستانش نارو زد و الان آنها با او حرف نمی زنند.
  • 2.You're the only one who knows I did it. Don't rat out.
    2. تو تنها کسی هستی که می دانی من آن کار را کردم. چغلی نکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان