[فعل]

to reconstitute

/ˌriːˈkɑːnstɪtuːt/
فعل گذرا و ناگذر
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازسازی کردن

2 ساختار چیزی را تغییر دادن

formal
  • 1.The committees will be reconstituted after the election.
    1. ساختار کمیته‌ها بعد از انتخابات تغییر خواهد کرد.

3 به حالت اولیه بازگرداندن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان