[فعل]

to reconsider

/ˌriːkənˈsɪdər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reconsidered] [گذشته: reconsidered] [گذشته کامل: reconsidered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تجدید نظر کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تجدیدنظر کردن منصرف شدن
  • 1.We've been asked to reconsider the proposal.
    1. از ما خواسته شد که درباره پیشنهاد تجدیدنظر کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان