[اسم]

reed

/riːd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نی (گیاه)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نی
  • 1.The edge of the lake was fringed with reeds.
    1. حاشیه برکه پوشیده از نی بود.

2 رید (نام خانوادگی) (Reed)

3 نی‌لبک (آلت موسیقی) قمیش

معادل ها در دیکشنری فارسی: قمیش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان