Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . زائد
2 . تعدیلشده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
redundant
/rɪˈdʌndənt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more redundant]
[حالت عالی: most redundant]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
زائد
اضافه، غیرضروری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زاید
زیادی
1.The picture has too much redundant detail.
1. این عکس بیش از حد جزئیات اضافی دارد.
2
تعدیلشده
بیکارشده
redundant employees
کارمندان تعدیلشده
to be made redundant (from your job)
از کار بیکار شدن
To keep the company alive, half the workforce is being made redundant.
برای زنده نگه داشتن شرکت، نیمی از نیروی کار از کار بیکار شدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reduced
reduce
redshank
reddisn-purple
reddish brown
redwood
reed
reed organ
reef
reek
کلمات نزدیک
redundancy
reduction
reduced
reduce stress
reduce
redwood
reed
reed bed
reed pen
reef
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان