Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهسرعت و فهرستوار گفتن
2 . پشت سر هم انجام دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to reel off
/ˈriːl ˈɔf/
فعل گذرا
[گذشته: reeled off]
[گذشته: reeled off]
[گذشته کامل: reeled off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهسرعت و فهرستوار گفتن
فهرست کردن
1.She immediately reeled off several names.
1. او بلافاصله چندین اسم فهرست کرد.
2
پشت سر هم انجام دادن
دوباره و دوباره انجام دادن
informal
1.The Yankees reeled off 14 wins.
1. (تیم) یانکیها 14 برد پشت سر هم به دست آورد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reel
reeking
reek
reef
reed organ
reenact
refectory table
refer
referee
refill
کلمات نزدیک
reel in
reel
reek
reef
reed pen
ref
refection
refectory
refer
referee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان