Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . داور
2 . معرف (برای استخدام شغلی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
referee
/ˌref.əˈriː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داور
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حکم
داور
مترادف و متضاد
umpire
1.I think the referee made the wrong decision.
1. فکر کنم داور تصمیم اشتباه گرفته است.
2
معرف (برای استخدام شغلی)
توصیهکننده
1.The principal often acts as a referee for his students.
1. مدیر اغلب برای دانشآموزانش نقش معرف را بازی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
refer
refectory
refection
ref
reel off
referee's assistant
reference
reference book
reference library
referendum
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان