[اسم]

reference

/ˈref.rəns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منبع مرجع

reference book
کتاب مرجع
  • Would you lend me the English reference book that you bought yesterday?
    آن کتاب مرجع انگلیسی که دیروز خریدی را به من قرض می‌دهی؟
list of references
فهرست منابع
  • There is a list of references at the end of each chapter.
    یک لیست منابع در آخر هر فصل وجود دارد.

2 معرفی‌نامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: معرفی‌نامه
  • 1.Lisa asked him to provide a reference for her.
    1. "لیزا" از او خواست که برایش یک معرفی‌‌نامه تدارک ببیند.
to give/write a reference
معرفی‌نامه دادن/نوشتن
  • I'm sure she'll give you a good reference.
    من مطمئنم که او معرفی‌نامه خوبی برایت می‌دهد.

3 اشاره

reference to somebody/something
اشاره به کسی/چیزی
  • 1. She made no reference to her illness but only to her future plans.
    1. او هیچ اشاره‌ای به بیماری‌اش نکرد، فقط برنامه‌های آینده‌اش.
  • 2. The book is full of references to her childhood in India.
    2. این کتاب پر از اشاراتی به دوران کودکی او در هندوستان است.
to make reference to something
به چیزی اشاره کردن
  • Official reports made no reference to the incident.
    گزارش‌های رسمی هیچ اشاره‌ای به حادثه نکردند.

4 ارجاع رجوع

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارجاع رجوع معرف مراجعه
  • 1.Keep the list of numbers near the phone for easy reference.
    1. فهرست شماره‌ها را کنار تلفن برای ارجاع راحت‌تر نگه دار.
  • 2.Keep these instructions for future reference.
    2. این دستورالعمل‌ها را برای رجوع آتی نگه‌دار.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان