[اسم]

reflex

/ˈriːfleks/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 واکنش غیرارادی عکس‌العمل غیرارادی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازتاب
  • 1.The doctor tested her reflexes.
    1. دکتر واکنش‌های غیرارادی او را معاینه کرد.

2 بازتاب انعکاس

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازتاب
[صفت]

reflex

/ˈriːfleks/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reflex] [حالت عالی: most reflex]

3 غیرارادی خودکار، غریزی

  • 1.Sneezing is a reflex action.
    1. عطسه یک واکنش غیرارادی است.

4 انعکاسی بازتابی

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان