[صفت]

reflective

/ɹɪflˈɛktɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more reflective] [حالت عالی: most reflective]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متفکر ژرف‌اندیش

معادل ها در دیکشنری فارسی: ژرف‌اندیش
formal
مترادف و متضاد thoughtful
a quiet and reflective man
یک مرد کم‌حرف و متفکر

2 بازتابنده بازتابگر

  • 1.Stick reflective tape on your school bag.
    1. نوار چسب بازتابنده به کیف مدرسه خود بچسبانید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان