Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرگرم کردن
2 . پذیرایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to regale
/rɪˈɡeɪl/
فعل گذرا
[گذشته: regaled]
[گذشته: regaled]
[گذشته کامل: regaled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرگرم کردن
formal
مترادف و متضاد
amuse
entertain
1.He regaled us with tales of his days as a jazz pianist.
1. او ما را با داستانهایی از زمانی که پیانیست جاز بود، سرگرم کرد.
2.She didn't know how to regale her child.
2. او نمیدانست که چطور فرزندش را سرگرم کند.
2
پذیرایی کردن
ضیافت دادن
1.He was regaled with excellent home cooking.
1. از او با غذای خانگی بسیار عالی پذیرایی شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
refuse collector
refuse
refusal
refurbish
refrigerator
regard
reggae
regime
regimen
region
کلمات نزدیک
regal
regain
reg
refute
refutation
regard
regarding
regardless
regardless of
regatta
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان