[فعل]

to regain

/rɪˈgeɪn/
فعل گذرا
[گذشته: regained] [گذشته: regained] [گذشته کامل: regained]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازیافتن دوباره به دست آوردن

  • 1.It was several hours before he regained consciousness.
    1. چند ساعت طول کشید تا او هوشیاری‌اش را دوباره به دست آورد.
  • 2.The government has regained control of the capital.
    2. دولت کنترل پایتخت را بازیافته‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان