[فعل]

to reject

/ˈriʤɛkt/
فعل گذرا
[گذشته: rejected] [گذشته: rejected] [گذشته کامل: rejected]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رد کردن نپذیرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: امتناع کردن رد کردن
مترادف و متضاد decline refuse turn down accept
  • 1.The prime minister rejected any idea of reforming the system.
    1. نخست‌وزیر هر نوع ایده مبنی بر اصلاح نظام را نپذیرفت.
  • 2.The proposal was firmly rejected.
    2. (آن) پیشنهاد قاطعانه رد شد.

2 بی‌توجهی کردن طرد کردن، بی‌وفایی کردن

مترادف و متضاد abandon desert rebuff spurn welcome
  • 1.The lioness rejected the smallest cub.
    1. ماده‌شیر کوچک‌ترین توله را طرد کرد.

3 پس زدن (عضو پیوندی)

  • 1.Her body has already rejected two kidneys.
    1. بدن او تاکنون دو کلیه را پس زده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان