[اسم]

rejection

/rɪˈdʒekʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 عدم پذیرش رد

معادل ها در دیکشنری فارسی: رد طرد
  • 1.I've applied for ten jobs, but I've had ten rejection letters.
    1. من برای ده شغل درخواست دادم، اما ده نامه ردی دریافت کردم.
  • 2.The government's rejection of the plans is a setback for us.
    2. عدم پذیرش نقشه توسط دولت برای ما ایجاد پسرفت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان