Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . طراوت بخشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to rejuvenate
/rɪˈʤuvəˌneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: rejuvenated]
[گذشته: rejuvenated]
[گذشته کامل: rejuvenated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
طراوت بخشیدن
جان تازه بخشیدن، تازه کردن، نو کردن، جوان کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جوان کردن
مترادف و متضاد
revitalize
revive
to rejuvenate something/somebody
به چیزی طراوت بخشیدن
1. His new job seemed to rejuvenate him.
1. کار جدیدش به نظر به او طراوت [جان تازه] بخشیده بود.
2. Use special creams to rejuvenate your skin.
2. برای طراوت بخشیدن به پوستتان، از کرمهای ویژه استفاده کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
rejoin
rejoicing
rejoice
rejig
rejection
rekindle
relapse
relate
related
relating to
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان