Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خویشاوند
2 . مرتبط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
related
/rəˈleɪ.t̬ɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more related]
[حالت عالی: most related]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خویشاوند
فامیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خویش
خویشاوند
1.Of course Elise and Linda are related to each other.
1. البته که "الیز" و "لیندا" با هم فامیل هستند.
2.We're related by marriage only.
2. ما فقط از طریق ازدواج با یکدیگر خویشاوند هستیم.
2
مرتبط
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مرتبط
مربوطه
مربوط
1.There's been an increase in criminal activities related to drugs.
1. افزایشی در فعالیتهای مجرمانه مرتبط با موادمخدر وجود داشتهاست.
2.We discussed unemployment and related issues.
2. ما در باب بیکاری و مسائل مرتبط (با آن) بحث کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
relate
relapse
rekindle
rejuvenate
rejoin
relating to
relation
relations
relationship
relative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان