Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رابطه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
relationship
/rəˈleɪ.ʃənˌʃɪp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رابطه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رابطه
نسبت
مترادف و متضاد
connection
romance
relationship between A and B
رابطه بین (آ) و (ب)
The relationship between the police and the local community has improved.
رابطه بین پلیس و مردم محله بهتر شده است.
relationship with somebody
رابطه با کسی
She has a very close relationship with her sister.
او رابطه بسیار نزدیکی با خواهرش دارد.
romantic/working/good/bad ... relationship
رابطه عاشقانه/کاری/خوب/بد و...
1. Are you in a romantic relationship at the moment?
1. آیا در حال حاضر در رابطه عاشقانهای هستید؟
2. He has a very good relationship with his father.
2. او رابطه بسیار خوبی با پدرش دارد.
to be in a relationship
در رابطه بودن (با کسی)
Are you in a relationship?
آیا با کسی رابطه داری؟
relationship to something
رابطه با چیزی
This comment bore no relationship to the subject of our conversation.
این نظر هیچ رابطهای با موضوع مکالمه ما ندارد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
relation
rejoin
rejoice
rejection
reject
relative
relatively
relax
relaxation
relaxed
کلمات نزدیک
relations
relation
relating to
related
relate
relative
relative clause
relative pronoun
relatively
relativity
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان