Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نسبتا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
relatively
/ˈrɛlətɪvli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نسبتا
به نسبت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بالنسبه
نسبی
نسبتا
مترادف و متضاد
comparatively
1.He's a relatively good squash player.
1. او نسبتا بازیکن اسکواش خوبی است.
2.There was relatively little violence.
2. به نسبت خشونت کمی وجود داشت.
3.These people are living on relatively low incomes.
3. این مردم با درآمدهای نسبتا پایینی زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
relative
relationship
relation
rejoice
rejection
relax
relaxation
relaxed
relaxing
relay
کلمات نزدیک
relative pronoun
relative clause
relative
relationship
relations
relativity
relax
relaxation
relaxed
relaxing
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان