Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آرامیدن
2 . شل کردن (عضله)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to relax
/rɪˈlæks/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: relaxd]
[گذشته: relaxd]
[گذشته کامل: relaxd]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
آرامیدن
آسودن، استراحت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آرام گرفتن
آرامیدن
آسودن
استراحت کردن
لمیدن
لم دادن
مترادف و متضاد
ease off
loosen up
unwind
be tense
1.Just relax, there's nothing to worry about.
1. فقط آرام باش، چیزی برای نگرانی وجود ندارد.
2
شل کردن (عضله)
مترادف و متضاد
loose
loosen
tighten
1.Try these exercises to relax your neck muscles.
1. این تمرینهای ورزشی را برای شل کردن عضلات گردن خود امتحان کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
relativity
relatively
relative pronoun
relative clause
relative
relaxation
relaxed
relaxing
relay
relay race
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان