Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رنسانس
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
renaissance
/ˈrenəsɑːns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رنسانس
دوره نوزایی، عصر نوزایش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دوران نوزایی
1.Leonardo Da Vinci was a popular artist of the Renaissance.
1. لئوناردو داوینچی هنر مشهور عصر رنسانس بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
remunerator
remunerative
remuneration
remunerated
remunerate
renaissance architecture
renaissance music
renal
renal artery
renal calculus
کلمات نزدیک
remuneration
remunerate
remover
removed
remove the wheel.
renaissance man
renal
rename
renascent
rend
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان