[فعل]

to renege

/rɪˈneɪɡ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: reneged] [گذشته: reneged] [گذشته کامل: reneged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انکار کردن پیمان شکنی کردن، زیر قول خود زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دبه کردن
مترادف و متضاد back out of break keep
  • 1.he reneged his claims.
    1. او ادعا های خود را انکار کرد.
  • 2.the government had reneged on its election promises.
    2. دولت زیر قول های انتخاباتی اش زد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان