Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمدید کردن
2 . از نو شروع کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to renew
/rɪˈnu/
فعل گذرا
[گذشته: renewed]
[گذشته: renewed]
[گذشته کامل: renewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تمدید کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجدید کردن
تمدید کردن
1.I've decided not to renew my membership of the tennis club this year.
1. من تصمیم گرفتم امسال عضویتم را در باشگاه تنیس تمدید نکنم.
2
از نو شروع کردن
از سر گرفتن، نو کردن
1.We renewed our friendship after so many years.
1. ما بعد از این همه سال دوستیمان را از سر گرفتیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
renege
renegade
renee
rene
rendition
renewable
renewable resources
renewal
renewed
rennet
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان