[قید]

respectably

/rɪˈspektəbli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more respectably] [حالت عالی: most respectably]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محترمانه آبرومندانه

معادل ها در دیکشنری فارسی: آبرومندانه
  • 1.The party performed respectably in the election, gaining 20% of the vote.
    1. (آن) حزب در انتخابات آبرومندانه عمل کرد و 20% آرا را از آن خود کرد.

2 به‌طور مناسب به‌طور شایسته

respectably dressed
به‌طور مناسب لباس‌پوشیده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان