Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوباره زنده شدن (بازی کامپیوتری)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to respawn
/ˌriːˈspɔːn/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: respawned]
[گذشته: respawned]
[گذشته کامل: respawned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
دوباره زنده شدن (بازی کامپیوتری)
1.On level five of the game, enemies respawn very quickly.
1. در مرحله پنج، دشمنها خیلی سریع دوباره زنده میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
resourcefully
resourceful
resource
resounding
resort
respect
respectability
respectable
respectably
respected
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان