Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محدود کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to restrict
/rɪˈstrɪkt/
فعل گذرا
[گذشته: restricted]
[گذشته: restricted]
[گذشته کامل: restricted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
محدود کردن
منحصر کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
محدود کردن
مترادف و متضاد
limit
1.I restrict myself to one cup of coffee a day.
1. من خود را به یک فنجان قهوه در روز محدود کردم.
تصاویر
کلمات نزدیک
restraint
restraining order
restrained
restrain
restorer
restricted
restriction
restrictive
restroom
restructure
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان