Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جلوی کسی را گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to restrain
/rɪˈstreɪn/
فعل گذرا
[گذشته: restrained]
[گذشته: restrained]
[گذشته کامل: restrained]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
جلوی کسی را گرفتن
کنترل کردن
1.I had to restrain myself from shouting at him.
1. من مجبور شدم جلوی خودم را بگیرم و به او شلیک نکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
restorer
restore peace
restore
restorative
restoration
restrained
restraining order
restraint
restrict
restricted
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان