[اسم]

restoration

/ˌrestəˈreɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ترمیم بازسازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: ترمیم ترمیمی نوسازی مرمت
  • 1.The palace is closed for restoration.
    1. قصر به منظور بازسازی بسته است.
restoration works
کارهای ترمیمی

2 بازگردانی بازگشت

the restoration of the Elgin marbles to Greece
بازگردانی مرمر "نماهای الگین" به یونان
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان