Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . موجب شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to result in
/ɹɪzˈʌlt ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: resulted in]
[گذشته: resulted in]
[گذشته کامل: resulted in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
موجب شدن
باعث شدن، ختم شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انجامیدن
مترادف و متضاد
cause
give rise to
lead to
to result in something
موجب/باعث چیزی شدن
1. If left untreated, the condition will eventually result in blindness.
1. اگر درماننشده باقی بماند، این بیماری در نهایت موجب کوری میشود.
2. That accident resulted in the death of two passengers.
2. آن تصادف موجب مرگ دو مسافر شد.
3. The cyclone has resulted in many thousands of deaths.
3. آن گردباد موجب هزاران هزار مرگ شدهاست.
to result in somebody/something doing something
موجب انجام کاری توسط کسی/چیزی شدن
These policies resulted in many elderly people suffering hardship.
این سیاستها موجب سختی کشیدن سالمندان زیادی شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
take up with
take up on
demands
settle one's affairs
you know
claim responsibility
claim attention
claim victory
treated water
boiling water
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان