[عبارت]

settle one's affairs

/sˈɛɾəl wˈʌnz ɐfˈɛɹz/

1 به کارهای خود رسیدگی کردن به کارهای خود سروسامان دادن

  • 1.He had to settle his affairs in Paris before he could return home.
    1. او می‌بایستی به کارهای خود در پاریس رسیدگی می‌کرد قبل از اینکه بتواند به خانه بازگردد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان