Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . دوچرخه سواری کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
ride a bicycle
/raɪd ə ˈbaɪsɪkəl/
1
دوچرخه سواری کردن
1.She spent the day riding her bicycle around the lake.
1. او (تمام) روزش را به دوچرخهسواری کردن دور دریاچه گذراند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ride
riddled with
riddle
riddance
rid
ride a bike
ride a horse
ride a motorcycle
ride herd on
ride high
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان