[فعل]

to rig

/rɪɡ/
فعل گذرا
[گذشته: rigged] [گذشته: rigged] [گذشته کامل: rigged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دستکاری کردن تقلب کردن، با تقلب یا فریب انجام دادن

مترادف و متضاد fix
  • 1.The bad politician rigged the election so that he would win.
    1. سیاستمدار بد در انتخابات تقلب کرد تا خودش برنده شود.

2 (به طناب، بادبان و...) تجهیز کردن (کشتی) مجهز کردن

  • 1.The ships were rigged with a single square sail.
    1. (آن) کشتی‌ها مجهز به یک بادبان مربع‌شکل بودند.
[اسم]

rig

/rɪɡ/
قابل شمارش

3 کامیون بزرگ

4 دکل حفاری

an oil rig
یک دکل حفاری نفت

5 آرایش یا ترتیب بادبان‌ها

6 وسیله

مترادف و متضاد apparatus

7 لباس فرم

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان